ولکن...

تغییر کاربری به روز‌نوشت‌های قابل انتشار

ولکن...

تغییر کاربری به روز‌نوشت‌های قابل انتشار

موش دزد

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۵۰ ب.ظ

:.

رفتم که ماشین را از پارک دربیاورم (کاملا درست متوجه شدید. من نه تنها ماشین را پارک می‌کنم، بلکه توانایی آن را دارم که از پارک درش بیاورم.) پراید مجاور یک قفل فرمان گنده زده بود، از آن طرف پنجره عقب‌ش نه یک وجب، نه دو وجب که تا ته پایین بود. راننده باید حدس می‌زد که قفل فرمان با پنجره‌ی باز شاید از سرقت ماشین پیش‌گیری کند ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که ضبط و احیانا چیزهای دیگر موجود در ماشین را حفظ کند.

 کسی را شاهد گرفتم که ببین من سارق نیستم ها! اول شیشه‌ی خودش پایین بود! در را باز کردم، صدای دزدگیرش درآمد، شیشه را بالا کشیدم و دوباره قفلش کردم، کمی ناله کرد و بعد خاموش شد. 

احتمالا در چنین موقعیتی بوده که جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری فرموده است:

ما درین انبار گندم می‌کنیم

گندم جمع آمده گم می‌کنیم

می‌نیندیشیم آخر ما به هوش

کین خلل در گندمست از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست

و از فنش انبار ما ویران شدست

اول ای جان دفع شر موش کن

وانگهان در جمع گندم جوش کن

گر نه موشی دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست؟

در حیات طیبه‌مان از بیم گزند خبط و خطایی، قفل فرمانی به قاعده‌ی بیل به کار می‌گیریم، غافل از اینکه شیشه پنجره عقب‌مان پایین است. شانس بیاوریم رهرویی، رهگذری، ولاکنی، کسی پیدا شود، شیشه را بالا بدهد و ما فکر کنیم که سوء قصدی چیزی دارد، فریاد کنیم و بعد آرام بگیریم..

:.

  • حسل

نظرات  (۷)

خوب بود. لذت بردیم. کمی در نتیجه‌گیری تعجیل شده بود مثل اینکه یا به نظر این بی‌نظرترین چنین آمد نمی‌دانم!
پاسخ:
حق با شماست.
 راستش از نوشتنش خسته شدم و در آخر سر و تهش را هم آوردم!
 به دل خودم ننشست ولی دیگر حوصله ویرایشش را نداشتم!
سلام
تنظیم دید روی چنین زاویه ای امتیاز کامل رو می گیره!

صبح نزدیک است و ...
انتشار چنین پست هایی و این همه تعریف از خود، آن هم در آستانه انتخابات آیا واقعا عوام فریبی نیست؟ کاملا تبلیغاتی بود!
خیلییی هم خووب 
شما از دو مثال مشابه برای یک نتیجه استفاده کردید. که قطعاً مثال مولانا خیلی ملموس تر و قشنگ تره. ولی در کل یادآوری این موضوع و پرداختن بهش خوب بود. 
پاسخ:
از دو مثال مشابه استفاده نشده. از این یاد اون افتادم و به نتیجه مشترک رسیدم. اینطور!
  • سین بانو سادات
  • ظاهرا ناظرین بالا (نظردهندگان) از دیار فیس بوک آمده اند!!

     

    کارت قشنگ و خوب بوده.. حالو کیو شاهد گرفتی؟؟

     

    اگه طرف خودش دزد بوده باشه خیلی غصه می خوره که یه موقعیت خوب از دستش رفته...

     

    آفرین به تو ...

    پاسخ:
    یه از ای زن و شوهرای میانسال شهرستانی که اومدن درمانگاه امام رضایی، نمازی‌ای جایی...

    اتفاقا به اینم فکر کردم که نکنه خودشون فیلان! ولی زن وشوهر بودن

    سلام حسل بانو جان

    مطالب وبلاگاتون واقعا عالی اند

    دو روز تموم هم نشسم و همه تراوشاتتونو خوندم(با عنوان و بیعنوان شماره دار و...)

    خلاصه حظظ وافری بردیم همی!!!!!!!

    یه کم فکر کنید منو یادتون میاد:

    موقع مصاحبه ارشد برا دانشگاه شاهد از شیراز عزیز تا تیرون تو اتوبوس در جوارتون بودم!!!البت ف و همسرش هم در جوار روبروییمون بودن!!!

    لطفا زود ب زود بهروز شین!

    موید و منصور بادا ولکن!

    پاسخ:
    سلام :)

    خیلی ممنون، لطف شماست... :)

    بله خاطرم هست :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی